یک روزدیگررفت،یک روز تکراری
می خوانم ازچشمت،تقویم دیواری
بیهوده سرکردیم،عمری پریشانی
مجنون شدیم اما،درعشق بازاری!
اسفندوفروردین،رفتند وهم آجین
محصول مااندوه،ازهردوبیزاری!
یادش به خیر آن فصل،فصل فراوانی
چشم تومی افشاند،سیب سبکباری
آیینه ولبخند،گندم،غزل،پیوند
ازکوزه ها می ریخت،درخواب وبیداری!
افتان و.خیزان باز،بار خیابانیم
ماشین وبوق ودود،یک«جمعه بازاری!»
بی فایزیم افسوس !بی شروه وفانوس
باید«دل ای دل»خواند،ازروی ناچاری!