شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

نامه ای به یک شهید

آلاله ی بهشتی ام سلام! چه زیباست همنفس خیال تو بودن،در پرسه های شبانه ی دلتنگی راه خانه ی تو راگرفتن وبه نفس آسمانی ات متبرک شدن!چقدر پاک ودوست داشتنی اند لحظه هایی که شانه به شانه ی تو کوچه های خلوت وصمیمی ای که آن روز ها باچراغ داغشان آذین می بستیم را آرام سلام گوییم وردپایی ازشقایق ها رابگرییم. سید!افسوس کوچه ها دیگر آن کوچه های قدیمی نیستند ورنگی ازدردوداغ ندارند. کوچه هادیگرآجیل اخلاص تقسیم نمی کنند وطعم شهادت وآسمانی شدن رادردل ودماغ عابران خسته نمی پراکنند!پنجره ها رو به باغ گل محمدی باز نمی شوند...ردپایی ازکبوتران سپید برجای نمانده است!... دیوارها نمایش مردم فریبی است درشهر ماکه سهم ابوذر غریبی است! سید!راستی مگرسنگ شده ایم ویاطلسم مان کرده اند؟!یادت هست هرشب ازپشت بام چقدرستاره می چیدیم و بدرقه ی راه سینه سرخان مهاجر می کردیم؟!یادت هست مهتاب چه صداقت معصومی رابه آبی حیاط خانه مان می پاشید؟!یادت هست تاخدافقط یک سجده فاصله بود؟! اماامروزچه بگویم برادر: اهل کوچه همه رفتند ولی ماماندیم حقمان است اگربی کس وتنها ماندیم دربه روی همه وابود ونمی دانستتم شهر لبریز خدابودونمیدانستیم هیچ تقصیرکسی نیست اگر رنجوریم روشنی هست،خداهست،ولی ماکوریم! آری همسفر!روشنی هست،خداهست،ولی... سید!بیا پابه پای نسیم،درشبی بی ستاره غمگینانه پرسه زنیم وسپیدارپیر کوچه را بپرسیم «خانه دوست کجاست؟».بیادوباره کوچه های قدیمی شهرراسلام دهیم وبه پنجره لبخند بزنیم.شوریده سران شبگرد شهررا سیب سرخ بشارت تعارف کنیم.تصویرلاله های پرپررادرقابی ازشکوفه برشانه های سنگی دیوار بیاویزیم. گرداز رخسارشمعدانی هاوآیینه های غبار گرفته بزداییم .پس باتمام حنجره فریاد بزنیم: تاشقایق هست باید زندگی کرد!
نظرات 7 + ارسال نظر
یوسف صبحانی نسب سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.tangestan.bloga.com

سلام
دوست عزیزم محمدحسین انصاری نژاد
وبلاگ بسیار زیبایتان را دیدم.ازاینکه درباره ارزشها می نویسید بسیارخوشحالم امیدوارم همگان این کار را بکنند
به وبلاگ من هم سر بزن وبلاگی علمی است با احترام به تمام ارزشها وفرهنگ ها.راستی من هم اهل همین دیار پاک تنگستانم اهل روستای سرسبزمحموداحمدی
به امید ایران آباد

خط شکن سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:21 ب.ظ

راوی چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.mabar.blogfa.com

سلامی سبز به سبزی نیزارهای هور،سلامی سرخ به سرخی غروب شلمچه و سلامی گرم به گرمی موج انفجار
با «معبر» میزبان حضور گرم شما هستم
چشم انتظار دوستان :راوی

حمزه زارعی پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:16 ق.ظ

با سلام
شعری که زبان حال فرزند یک مفقودالاثر است
هر چه دیدیم از آن روز سفر بود پدر
هرچه خوردیم همه خون جگر بود پدر
شب برگشتنت از جبهه خونین جنوب
چشممان تا گذر صبح به در بود در
اشک و لبخند و دعا و دو سه سجاده نماز
کارمان از سر شب تا به سحر بود پدر
عکس‌ها خاطره‌ها ثانیه‌ها می‌گفتند
که در آن عافیت آباد خطر بود پدر
بعد از آن شب که سکوت از همه جا می‌بارید
خانه بی‌تاب به دنبال خبر بود پدر
لای دیوار خبرهای بدی می‌آمد
حرف‌هایی که پر از داغ و شرر بود پدر
می‌شنیدیم و فقط خون جگر می‌خوردیم
کاش گوش و لب و چشمم همه کر بود پدر
بعد از آن سال که از جبهه نیامد نامت
همه گفتند که مفقود اثر بود پدر
بعد از آن سال که از جبهه نیامد نامت
مادرم جای شما جای پدر بود پدر

با تشکر

asal دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ق.ظ http://www.ghesehdelha.com

tnx alot dost aziz

مریم یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام من دانشجوام قصد تهیه یه مجله برای اردوی راهیان نور داریم خواستم از مطالب وبلاگتون با اجازه استفاده کنم اگه امکانش هست ومطلب یانظری دارین به ایمیلم بفرستین ممنون

سارا شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ

سلام

متنشششششششششششش عالیه،عالیییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد