پرنده
به پرندگان مظلوم فلسطین
تکفیر می کنند تبار پرنده را
تشییع می کنیم بهار پرنده را
بمب افکنان خشم به آتش کشیده اند
جغرافیای سبز دیار پرنده را
شب کورها ـ حقارت مردابی سیاه ـ
آتش زدند دار و ندار پرنده را
در گیر و دار حادثه مصلوب می کنند
تنها ترین مسیح تبار پرنده را
بر ریل های یخ زده حاشور می زنند
تصویر مرگ و سوت قطار پرنده را
اله اکبر از گلوی زمین غنچه می زند
سر می دهیم تا که شعار پرنده را
آتش! دوباره ثانیه ها رنگ خون گرفت
باید گریست شعر مزار پرنده را
کابوس
سر می نهم به شانه دیوار پیش رو
محو غبار پنجره تار پیش رو
گیسوی خواب های مرا چنگ می زند
کابوس یک ستاره تب دار پیش رو
سقف گلین خانه کبود از کلاغ شدافتاد پای کوچه سپیدار پیش رو
تا جیغ می کشد زنم از خواب می پرم
حس می کنم به دور گلو دار پیش رو
سوت قطار برسد از بهت جاده ها
با کوپه کوپه قهوه و سیگار پیش رو
شب مرد بعد از آن همه کابوس این غزل
یک تکه ی تکیده ی افکار پیش رو
تا جیغ می کشد زنم از خواب می پرم
حس می کنم به دور گلو دار پیش رو
.... معرکه است حاجی. البته اگر به من نگویی تو منحرفی و از این قبیل ابیات خوشت می آید. کاش می شد با همین زبان پیش می رفتید. البته نظر حقیر منحرف این است دیگران را نمی دانم.
سلام بزرگوارهمدل جناب انصاری
هردوغزلتان.نو وتعابیر هم تازه اگر چه چند ماه یا سال از عمرشان گذشته باشد
اندیشه نو زمان نمیشناسد..نوتر از همیشه سروده بودید بدلم نشست..فقط به عنوان همدل کوچکت
تعداد هجا های هرمصرع چهارده تاست..ولی مصرع.خشم جهنم است چشم شرر بار..... گویا دوسه هجا بیشتر از بقیه........
مصراع آخر یک تکه تکیده....اگر یک تکه ی تکیده بود...وزنش روان تر میشد
باپوزش از محضرتان
سلام استاد
به ما سر نمی زنی
با یک غزل جدید تورا من
چشم در راهم
استاد لذت بردم مدتی است که که مرا از یاد برده ای امید است که بسلامت باشید الهم عجل لولیک الفرج والنصر
سلام!
ممنون وسپاسگذار شما که بیادم بوده وبا پیامهای دوستانه سر فرازم میدارید.
خواندم ولذت بردم که طبع گوارای شما تکیه بر واقعیت های غم انگیز سخت دلنشین است.
فکر میکنم این مصراع موقع نوشتن:
در گیر و دار حادثه مطلوب می کنند
شاید مصلوب بوده که عوض ص (ط )نوشته شده شاد وسر فراز تان خواستارم ممنون محبت های شما دوست عزیزم. ظریفی
سلام عزیز
باید بدون تعارف بگم از شاعرانگی ت لذت بردم البته فقط از غزل اول چون غزل دوم را به هیچ وجه کار موفقی نمی دونم چون خیلی از مفاهیم به مخاطب منتقل نشده
کار اول ولی بیت های شاخصی مثل :
شب کورها ـ حقارت مردابی سیاه ـ
آتش زدند دار و ندار پرنده را
دارد
ولی تو این مصرع در خوانش دچار مشکل شدم:
- اله اکبر از گلوی زمین غنچه می زند
در پناه بارون
سلام دوست عزیز!
از هر دو غزل لذت بردم .به خصوص غزل دوم.
سر می نهم به شانه دیوار پیش رو
محو غبار پنجره تار پیش رو
شاد و سربلند!
سلام بر استاد عزیز
شعر بسیار زیبایی بود. خواندم استفاده و لذت بردم
ممنون از حضور صمیمیتون.
در گیر ودار حادثه مطلوب می کنند؟ یا مصلوب می کنند؟
بدرود
سلام...دست مریزاد...لذت بردم.فقط یک جا مصلوب اشتباه تایپ شده بود.
...از خون دل وضو کن و شب هنگام
بگشای زخم سینه ی قرآن را
با اشک و آه و درد تلاوت کن
معراج زخم خورده ی اسرا را
بر روی گنبدی که کبوتر هاش
یک روز جبرییل و محمد بود
اکنون صدای کرکس اسراییل
برده قرار گنبد مینا را
انجیل های جعلی و ایذایی
تورات های چاپ اروپایی
باری دگر به شکل یهودایی
بردار می کشند مسیحا را
صلابه های مرگ نبوت ها
شمشیر های تیز خیانت ها
باری دگر به جوش و خروش انداخت
در چاه خون تازه ی یحیی را
شش ضلع دو مثلث داوودی
روزی صلیب ارتش نازی بود
تا اینکه تنگ و سخت تر آوردند
نقاله ها حدود زوایا را...
نام من عشق است آیا می شناسیدم؟
زخمی ام زخمی سرا پا می شناسیدم؟
با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته هستم خسته، آیا می شناسیدم؟
راه شش صد ساله ای از دفتر حافظ
تا غزل های شما، آیا می شناسیدم؟
این زمانم گر چه ابره تیره پوشیدست
من همان خورشیدم اما می شناسیدم؟
پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا را می شناسیدم؟
می شناسد چشم هایم چهره هاتان را
همچنانی که شما ها می شناسیدم
این چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا می شناسیدم؟
من همان دریایتان ای رهروان عشق
رود های روح دریا می شناسیدم
اصل من بودم، بهانه بود فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا می شناسیدم؟
در کفه فرهاد تیغه من نهادم من
من بریدم بیستون را می شناسیدم؟
مسخ کرده چهره ام را گر چه این ایام
با همین دیدار حتی می شناسیدم؟
من همانم آشنای سال های دور
رفته ام از یادتان، یا می شناسیدم؟
......
سلام.با شعری از خودم منتظر نظرتم دوست عزیز
سلام
زیبا بود و ناب , مثل همیشه لذت بردیم .
مانا باشید و شادکام
سلام
ممنون که سرزدید
کارهای خوبی خواندم اما ردیف ها اون ضربه ایی که باید بزنه را نمی زد اما زبان روان شاعر قابل ستودنی است...
ای کاش کار اول تقدیمی به....نبود....تا فکر نکنم شاعر تحمیل غزل می کند
بدرود
سلام.
چون خاطره وبلاگت به یاد ماندی است ، آن هم نه در مخیله ی فراموشی یک خواب زمستانی ، بلکه شور و هیجان بلبلی بی تاب در انتظار سحرگاه نا خوانشی داشته باشد.
اگه ایرادی ندارد ، آهنگ وبلاگت را انتحال کنم؟!
سلام بر شما دوست عزیز
ابتدای شعرتان را زیاد دوست ندارم اما در ادامه کار،موفق تر عمل کردین...بخصوص"
شب کورها ـ حقارت مردابی سیاه ـ
آتش زدند دار و ندار پرنده را"
پایان بندی تا هم بی نظیر است...
دیکته این کلمات هم بهتر است تغییر دهید"حاشور"=هاشور...." اله اکبر "=الله اکبر
.................................
شعر دوم هم زیبا بود....اما نه به اندازه کارهای قبلی....
................در هر صورت شاعرانه هاتان را دوست دارم.....
مانا باشید....اینجا گل هم که ندارد تقدیمتون کنیم
.............................................................
از قدیمی بودنشون اطلاعی ندارم
ولی هر چه بود زیبا بود.
قلم تاثیر گذاری دارین
سلام
ایوالله....فتبارک الله .....ماشا الله....وچند تا الله دیگه
سلام بر جناب انصاری نژاد
شما را اتفاقی دیدم و البته خوشحال شدم
راستی از شعر دفاع مقدس بوشهر چه خبر؟
نقدی - نظری - پیشنهادی؟
ضمنا هر دو شعر خوب بود مخصوصا پرنده . . .
ضمنا لینکتان کردم
یا علی
سلام
غزلهای زیبایی بودند
مارابی خبر نذارین
تبادل لینک
در صورتی که برای تبادل لینک نظری مساعد دارید با قرار دادن لینک وب (http://www.mania.pib.ir) با نام دستنوشته های یک مانی... مرا در جریان قرار دهید تا نسبت به لینک دادن به شما اقدام نمایم./
با تشکر
فوآد شبانی
قلب مطمئن
مدیریت سایت بلاگ مانیا
سلام؛جناب آقای انصاری؛در ؛ باغ باران ؛ منتظرتم.گلی.گل.
سلام.
اینروزها کمی سرم شلوغ شده. اگر دیر آمدم ...
دومی را خیلی بیشتر پسندیدم.
همین الان یک غزل گذاشتم که می دانم خوشتان میاید.
منتظرم.
سلام اقای انصاری نژاد
شب بخیر
از غزل دومتون خیلی خوشم اومد . بسیار غزل قشنگی بود
گیسوی خواب های مرا چنگ می زند
کابوس یک ستاره تب دار پیش رو
سر می نهم به شانه دیوار پیش رو
.
.
.درود بر این قلم توانا !
سلام و درود
موفق و سربلند باشید.
فی البداه سروده شد
وبه محمد حسین انصاری تقدیم شد
به بهانه پریدن به دیار پرندهای فلسطین
تجویز می کنند شکار پرنده را
یا زرد می کنند بهار پرنده را
آنان که عشق را به کناری نهاده اند
تکفیر می کنند قرار پرنده را
آتش که می زنند به گلهای باغ عشق
تشییع می کنیم تبار پرنده را
ما در گلوی چلچله آواز می شویم
یا گریه می کنیم مزار پرنده را
گل در دهان پرنده است یا غزل
تا خوانده ایم شور سه تار پرنده را
ما مرد رستنیم و بهار گل است ،تن
تکفیر می کنید تبار پرنده را
بد باطنان به سیرت شیطان و اهرمنت
مشکوک می شوند قطار پرنده را
سلام عزیز
چند شعر زیبا مهمانت شدم و غرق لذت
از آشنایی باشما هرچند مجازی خوشحالم
به امید دیدار
با عرض سلام
و ادب ،
با غزلی
و سپیدی
و طنین نوینی
و کمی حرف
به روزم
مرسی
.
.
.
.
.
.
"عاشق عشق باید بود..."
سلام
به دلیل کمبود کلمه توجه شما را به نظر آقای احمدی فر جلب می نمایم.
فعلا بدرود
سلام
به وبلاگ برقرار شده برای دکتر غلامرضا کافی سر بزنید،با ترانک های جدید...حتما!
http://tamat.blogsky.com
سلام
ممنونم از حضورتون
و اما احتمالا بنده رو در جشنوارههای دفاع دیده باشید
چون خادم دبیرخانه جشنواره هستم
یا علی
سلام انصاری عزیز
حالت چطوره؟
خوشحالم بعد از مدتها می بینمت
با شعرهای خواندنی
خوب باشید
سلام
ودیگر هیچ!
سلام
ممنونم که آمدی و گرما آوردی
خوشحالم که بجا آوردی
راستی در مورد جشنواره بوشهر اگر نقد و نظری داری برام بنویس
و
با سکوت سرد
به روزم و منتظر
سلام خوب استفاده کردم به روزم
یاحق..........................
بسیار زیبا
سلام عزیز
اوقات به کام
ازلطف شما سپاسگزارم..
ادرس وب جدیدرو میدم البته هنوز فعال نیست.فرصت نکرده ام پروفایل منو اونجا بخون
اگه دوست داشتی تو هم ارسال خصوصی کن.
به امید ظهور آقا..
راستی عید ولایت مبارک...http://keyashian.blogfa.com/
تا او چه خواهد...
حق.