این بوی توست بر کلماتم وزیده است
شعرم به سایه سار عبایت رسیده است
آهوی بی قرارم و این شعر سر به زیر
جز گنبدت که سایه امنی ندیده است
یعنی که در ادامه به خورشید می رسد
آغشته با دعای کدامین سپیده است!
«دعبل» نشسته در هیجان کبوتران
آهسته گرم زمزمه ی یک قصیده است
چرخی به کوچه باغ نشابور می زند
با کاتبی که از لبت آیینه چیده است
با کاتبی که از ملکوت صدای تو
نی نامه ای برای خودش آفریده است
سرمشق کاتبان ازل باد تا ابد
رسم الخطی که از شب زلفت کشیده است
خوشبخت، دعبل و صله ی آسمانی اش
خلعت برای صبح قیامت خریده است
گفتی بخوان مصائب آل بهار را
می خواستی تکان بدهی روزگار را
دعبل بخوان قصیده «آیات[1]» عشق را
این نای هشت بند مناجات عشق را
مأمون بلند شد به خیالش قیامت است
قدقامتی که بسته ای آیات عشق را
حجت قبول ـ هروله در بیت بیت اشک ـ
چشمت نشسته چله ی میقات عشق را
مصرع به مصرع است غزل گریه ات شهید
زخمت شناسنامه، اشارات عشق را
وقتی حدیث لا به لبش غنچه می زند
شعری بخوان شقایقی اثبات عشق را
از ربنای نیمه شبش یک غزل بخوان
تا وا کنند باب ملاقات عشق را
وقت نماز عید چه عاشق کشی که داشت
خوش کن به ذکر ماه من اوقات عشق را
یک پرده کربلاست شب امشب صلا بزن
رندان جرعه نوش سماوات عشق را
تا خون قمریان حرم منتشر شود
تا کربلا قدم به قدم منتشر شود
مسموم تا عشیره انگور می شود
ام الخبائثی را مشهور می شود
ابلیس شعله بر جگر تاک می زند
مأمون میان عربده مخمور می شود
ابلیس با پیاله پی در پی آمده ست
مأمون به حکم وسوسه مأمور می شود
چشمان توست بر ملکوت رضا فقط
لب هات غرق حی علی النور می شود!
گفتی به دعبل از ازل اینجاست قبر من
در بی شمار معجزه محصور می شود
موسی به چله چله میقات صحن من
مشهد تمام بادیه اش طور می شود
پل می زنند سمت ضریحم فرشته گان
عرش ستاره نذر نشابور می شود
من ضامنم که خشم جهنم از آن به بعد
از زائران گنبد من دور می شود
پلکی مگر به هم زدی آهو وزیده است
در گرگ خیز جاده به این سو وزیده است
ناگاه زنگ ساعت محشر بلند شد!
تاریک شد زمین و سراسر بلند شد
دارالاماره در قرق کفر رفته بود
جای اذان واقعه تندر بلند شد
ابلیس با طبق طبق انگور پیش رو
دود از سماع باده و ساغر بلند شد
یک باره از شقاوت آن شب پرست مست
ابری کبود جانب خاور بلند شد
مرو ایستاده بود و دلش قطعه قطعه بغض
از سینه اش چقدر کبوتر بلند شد
وقتی نشست بر جگرش حبه حبه داغ
سویش هزار مرتبه خنجر بلند شد
بر تخت، ابن ملجم ملعون نشسته بود
دستش به روی شانه مأمون نشسته بود
تا شرحه شرحه سلسله را باد می برد
صبر تمام قافله را باد می برد!
دلواپسند یکسره از نینوای تو
تا کوفه کوفه حرمله را باد می برد
از «ابن سعد» فاصله تا «ابن سهل» نیست
ابرو زدی و فاصله را باد می برد
دشمن خیال کرد که حکم بهار مرد
سجاده های نافله را باد می برد
می گفت آسمان به اسارت که می رود
خون هزار چلچله را باد می برد
در مکه سعی و تلبیه تعطیل می شود
در موج اشک هروله را باد می برد
«طب الرضای» باغ، لگدکوب می شود
شرح تمام مسئله را باد می برد
غافل که رویش از نفحات صدای توست
هر برگ گل صحیفه «طب الرضای» توست!
اینجا چقدر آینه در رفت و آمد است
این روضه النبی ست خدایا نه مشهد است!
این مسجد النبی ست و یا بقعه الرضا (ع)؟
اینجا تمام پنجره نور محمد ـ ص ـ است!
این بقعه الرضا (ع) ست که پل بسته تا بقیع
تا بقعه النبی چقدر نور ممتد است!
بر دفترم فرود کبوتر زیاد شد
دیدم دریچه های دلم سمت گنبد است!
بر کشتگان عشق، مسیح آمده است نه!
دارالشفای حضرت چشمش سر آمد است
بر خستگان واقعه لبخند می زند
دیگر چه فرق، بیمارش خوب است یا بد است؟!
شوری ست در دلم ـ نفس صبح و تسخیر ـ
جز هشت بند گریه به دستم نمانده است
در موج خیز حادثه چشمش سفینه است
شرط ورود، روضه ی یاس مدینه است
انداخت در ضریخ، النگوی خود، زنی
پیچید بین همهمه، ناگاه شیونی
رنگ پریده، صندلی چرخ دار و بغض:
آقا عنایتی به پریشانی زنی
آقا تمام دکترها دست رد زدند
این بچه ی مرا تو فقط خوب می کنی
نقاره ... ناگهان صلواتی زلال و بعد
اشک است و شوق، پنجره و چشم روشنی
روزی هزار بار از این دست می دهد
چشمت شفای شیعه و گبر و برهمنی
اینجا چقدر زائو خورشید صف به صف
اینجا خوش است هر نفس آیینه چیدنی
با یک کرشمه ات به خدا می رسانی ام
با یک کرشمه آه در این عید دیدنی
دیدم که صبح می وزد از لای دفترم
مصرع به مصرع این همه خورشید بر سرم
امشب که کوچه کوچه سناباد شد دلم
یک ناگهان پرنده ی در باد شد دلم
نور از کجای محبس شدی شاهک است؟!
در مشهدم مسافر بغداد شد دلم
«بردأ سلام» می شنوم از خدای عشق
از شعله ها نفس نفس آزاد شد دئلم
از بی ستون سروده و شیرین شکفته است
در خون نشسته تیشه ی فرهاد شد دلم
می رفت بی مقدمه تا صبح بشکند
اما کنار « پنجره پولاد » شد دلم
برق گناه، خرمن اعمال سبز سوخت
باران گرفت چشم و به فریاد شد دلم
بارید! با رضاست کلید شفاعتم
شکر خدا به کودکی استاد شدم دلم
دل سوخت قطعه قطعه و ترکیب بند شد
از گنبدت دو دست اجابت بلند شد
طوس است تا مدینه گل افشان چشم تو
یک کربلاست شرح شهیدان چشم تو
روح القدس هر آینه تفسیر می کند
شب های آفتابی قرآن چشم تو
جزء اصول مذهب آیینه ذکر توست
ما شیعه ی تبسم باران چشم تو
می خواستم غزل بنویسم علی الطلوع
وقف دریچه های فراوان چشم تو
دیدم نسیم با خودش آهسته می برد
این بند تازه را به خرامان چشم تو
گلدسته ی شهید تو را گریه می کنم
قلبم شقایقی ست پریشان چشم تو
برگی ست سبز، تحفه درویشی دلم
جایی که دعبل است غزلخوان چشم تو
شورت حجاز را به دلم تازه می کند
چشمت نماز را به دلم تازه می کند
در شهر ما که از تو قدمگاه مانده است
سهم تمام پنجره ها ماه مانده است
گفتند یک درنگ بهارانه داشتی
قولی ست از قدیم در افوا مانده است
یک واحه بود ناحیه مان در مسیر تو
بر جاده رد سیر الی الله مانده است
اینجا نماز خوانده ای این طور گفته اند
حسی غریب در نفس« چاه» مانده است
در پرده ی بهار، احادیث چشم توست
آیینه در ورق ورق آه مانده است
کی ناشناس رد شده ای از دیار ما؟
بر نخل ها ستاره از آن گاه مانده است
وا می کند سپیده دم آغوش بر حرم
چشمم کنار پنجره بر راه مانده است
شاید شهیدجذبه بارانی ات شود
جزء پرندگان خراسانی ات شود
حج قبول جز مگر از این مسیر هست؟
جز اقتدا به آینه نص غدیر هست؟
باران کدام رویش، بی رخصت تو داشت
جز سایه ات بهار کجای کویر هست؟
عیدالرضای تو هیجان شکفتن است
جشنی از این بهارتر امکان پذیر هست؟
تو آمدی مدینه ولی سوت و کور ماند
آخر کجا شبیه تو بدرالمنیر هست؟
این کشور شماست خراسانی ات شدیم
این فیض را کجای دو عالم نظیر هست؟
ای اهدنا الصراط خدا دست های تو
سویت چقدر هق هق «دستم بگیر» هست
در مسجد الحلال نگاهت نشسته ام
یک تکه ماه سهم دلم ناگزیر هست؟
آیینه تر از این مگر آخر اصول هست؟
جز بر مدار چشم تو حج قبول هست؟
این بند آخر است که یک جور دیگرم
نی نامه ای که شور به پا کرده در سرم
ترکیب بند نیست کبوتر کبوتر است
مثل دو تکه ابر خودش می رود حرم
دستی تکان نمی دهی به این بند آخرت
شعری که روی دست به ایوان می آورم
مجلس تمام و روضه چشمم شروع شد
مجلس تمام و گریه ی گل های پرپرم
شمس الشموس! قبله هشتم! که کرده ای
باز از همیشه های خدا آسمان ترم
عین زیارت است نمازم به مدح تو
این را هزار مرتبه سوگند می خورم
باران گرفته است دلم روبروی تو
اشکم شنیدنی ست در این بند آخرم
حس می کنم در آن هیجان ظهور را
اینجا لبالب از کلماتی معطرم
آقا مرا به خیمه ی موعد می بری؟
لب تشنه ی نوازش بالی از آن درم
گفتی که سنگ فرش خیابانش آینه
نرگس به نرگس است در ایوانش آینه
سلام استاد
عالی بوود مرحبا
بند بند کار عالی بود با اینکه کار احساسی سروده شده بود اما شاعر با مدیریت احساس یه کار هدف مند ساخته بود
به امید دیدار
×××××خورشید خاموش××××××
××××××××××××××××××××
جدیدترین کتاب حقیر××××(خورشید خاموش)×××× با نگاهی نو به ماجرای شمس و مولوی (داستان و شعر) از چاپ در آمداین کتاب حاصل سالها تحقیق من در باره شمس و مولاناست. علاقمندان تهیه کتاب می توانند جهت سفارش پستی اثر و اثار قبلی به وبلاگ شخصی اینجانب http://wessal.blogfa.com/ مراجعه نمایید.ضمنا هزینه پستی ارسال آثار رایگان خواهد بود.
سلام حاجی
شعرات مثل همیشه ست
یعنی خیلی خوبه...
به روز شدم
با پستی که اگه خدا قبول کنه یه غزل هم آخرش هست...
و انعکاس بازتاب بین المللی باقیموندن شاهین بوشهر در لیگ برتر و یکی دو چیز الکی دیگه
سلام آقای انصاری نژاد
خیلی خیلی زیبا بود...
لذت بردم
انشالله آقا قبول کند/.
سلام عزیز بزرگوار صمیمی جناب انصاری
شعر بلند وشکوهمندت....یاد آور شعر بلند وآسمانی دعبل در محضر ثامن الحجج است...وبدون شک با لطایف وطراوت خاص وفضای عرفانی خاص خودش... وچنان اجری عظیم
....................
سلامی چو بوی خوش آشنایی
چقدر خوشحال شدم که در این عصر بی تکیه گاهی...و مشکلات جسمی روحیم
به خلوت تنهاییم آمدی...وعطر محبت و همدلیت را در هوای تنهاییم افشاندی
قلم وقدمت همیشه ایام سبز ومعطر.....دوستیت پایدار
..........
بادعای خیرتان روبه بهبودی هستم
با مهرو محبت و صمیمینت وعطر دوستی شما..زلال ترو شکوفاتر شعر خواهم گفت
و به هوای محبت ودوستی زلالتان.. استوار ترخواهم ماند.
سلام
لذت بردم
سلام
چوخ گوزلدی.
یاشا
یاشا
یاشا
چاره خاموشی ست شعری را که از تحسین گذشت
سلام استاد ۱
با اجازه تون هفته پیش از مشهد مقدس برگشتم . به نیشابور هم رفتم و در آنجا آرامگاه عطار ُ خیام ُُ کمال الملک و امامزاده محروق را زیارت کردم .
راستی بزرگوار ُ هوای دوست ما داشته باش .
سلام
قبول باشد
مدتهاست مشتاق زیارتی ام ولی دست نمی دهد
در مسجد الحلال نگاهت نشسته ام
مشتاق دیدار
سلام نازنین.خیلی خیلی زیبا و در اوج لطافت.
بعضی ابیات در حد دو یا سه بیت فراز و فرود و ضعف تالیف هایی دارند یکی دو کلمه هم احتمالا اشتباه چاپی دارد.
صله ات واصل و مرادت حاصل باد.
×××××خورشید خاموش××××××
××××××××××××××××××××
جدیدترین کتاب حقیر××××(خورشید خاموش)×××× با نگاهی نو به ماجرای شمس و مولوی (داستان و شعر) از چاپ در آمد. در این کتاب سعی شده است شمس و مولانا در قالبی کاملا جدید و نو ارائه شود در اینجا شمس بجای راه رفتن روی آب سوار قطار می شود و مولوی ما می تواند شعر نو و سپید نیز بسرایدو ... علاقمندان تهیه کتاب می توانند جهت سفارش پستی اثر و اثار قبلی به وبلاگ شخصی اینجانب http://wessal.blogfa.com/ مراجعه نمایید.ضمنا هزینه پستی ارسال آثار رایگان خواهد بود.
سلام
ترکیب بند زیبایی بود
با مثنوی عاشقانه ای به روزم.
یا علی
مرو ایستاده بود و دلش قطعه قطعه بغض
از سینه اش چقدر کبوتر بلند شد
سلام بر دوست !
این ترکیب بند زیبا دل عشاق را با خود به کوچه های خراسان می برد ...
فقط باید نظاره کرد و لذت برد
با سلام
کتاب "قبیله سلمان"
اثری متفاوت از وحید قاسمی منتشر شد
پژوهشی در تاریخ ارادت و ارتباط ایرانیان با اهلبیت(ع)
با سرفصلی هایی از قبیل:
1-ایرانیان از منظر قرآن کریم
2-پیامبران الهی در ایران
3-ایرانیان و پیامبر اکرم(ص)
4-و....
آدرس مرکز پخش کتاب :تهران - میدان انقلاب - خیابان کارگر جنوبی - خیابان شهدای ژاندارمری
مجتمع ناشران و کتاب فروشان کوثر-انتشارات آرام دل
تلفن :۰۲۱۶۶۹۷۱۶۹۷
شماره تماس جهت سفارش شهرستانها:
۰۹۱۲۵۴۵۲۳۷۴(آقای هجرانی)
در شب همسایه قدم می زنم
چشم دلم را به حرم می زنم
از حرم و آیینه بهتر تویی
میکده و ساقی و ساغر تویی
به ساحت مقدسش که تما می عشق است.
خوشحال میشم به وبلاگ منم سری بزنید
سلام.به روز بودم با 1غزل ولی دیر شد.
سر بزنید خوشحال میشم.
زیباست بزرگوار
شعر جالبی.
تبادل لینک با شما مایه فخر ماست.
استاد قدم رنجه کنید و به وبلاگ شعر حق هم سری بزنید
خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.
حـــافــــــظ خــوانـی
29 / 2 / 89
غزل (345)
بی تـو ای سـرو روان بـا گل و گلـشن چه کـنـم ؟
زلف سنبل چه کشم ؟ عارض سوسن چه کنـم ؟
آه ... کـز طـعـنـــــــهی بـدخـواه نــدیـــــدم رویــت
نیـست چـون آیـنــــهام ، روی ز آهــن چه کـنـم ؟
بــرو ای نـاصــح و بـر دُردکــشـان خـُـرده مــگـیــر
کار فـرمــای فـلــک میکنـد این ، من چه کـنـم ؟
برق غـیــرت چو چنـیـن میجـهـد از مکمـن غیب
تـو بـفـرما : کـه مـن سوختـه خـرمـن چه کـنـم ؟
غـزل (346)
مـن نه آن رنـدم که تـرک شـاهـد و ساغـر کنـم
مـُحتـسب دانـد کـه مـن ایـن کــارها کمتـر کنـم
مـن کـه عیـب تـوبـه کـاران کـرده بـاشـم بـارهـا
تـوبـه از می ، وقت گل ، دیـوانـه بـاشم گر کنم
عشق دُردانـه ست و مـن غوّاص و دریا میـکـده
سـر فـرو بــُردم در آنـجـا تـا کـجــا سـر بـر کـنـم
لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بـسـی یـا رب کـه را داور کـنـــــم ؟!
ســـــــــــــــلام !
باشرح این دو غزل به روز شدیم ! چشم به راه حضورتان !
ســبـــز بـمــانــیـــد !
سلام مثل همیشه لبریز از احساس بود موفق باشید
همش زیبا بود
ولی هی ورق می زنی با من غزل از همه بهتر بود!
منتظر قدم سبزتون هستم
درود،
ناخانده[ناخوانده] و سرزده آمدم و شعرتان را هم خاندم[خواندم]
"یک ساحل پُر از شعر" با شش دوبیتی،
آمدن مهربانانه ی شما را چشم براه مانده است..
امیدوارم که برخلاف همیشه گامی رنجه بفرمایید این بار..
سلام جناب انصاری عزیز
در حال جمع آوری مجموعه شعری درخصوص سردار هور شهید علی هاشمی هستیم اگه در این زمینه شعری داری حتمن برام در اسرع وقت ایمیل کن یا کامنت بزار اگر دیگر دوستان هم داشتند خبر کنید لطفن ...ممنونم
وبلاگ جالبی دارین خوشحال میشم به منم سربزنینو نظریدین.
سلام فوق العاده زیباست و قطعا مورد قبول واقع شده است
التماس دعا
سلام آشنای غریبه!!
سلام خدمت برادر و دوست عزیزم
زیبا بود. عالی....
اگه میشه نظرتون را در مورد این شعر بنویسید:
http://www.shereno.com/file.php?id=70046
موفق باشید
سلام
مطالب قشنگی بود.
در صورت امکان یه متن ادبی به صورت دل نوشته در سایت آستان مقدس حضرت محمد هلال بن علی (ع) در بخش دل نوشته به یادگار بگذارید.
دل نوشته خود را با حضرت محمد هلال (ع) در این لینک درج نمایید:
http://www.helal.ir/helal/modules.php?name=del
سلام. بسیار خوب بود. لینک هم شدید.
سلام همدل
ترکیب بند زیبایی بود الحق
چند بند خیلی خوب داشت چند بند خوب و تعداد کمی متوسط ولی حقیقتا بند ضعیف نداشت
شاید اگر ترکیب ها را کمی به سمت روایت سوق می دادی ارتباط بین بند ها قوی تر می شد
این دو مصرع پایین به نظرم ایراد وزنی یا ایراد تایپی اومد:
دیگر چه فرق، بیمارش خوب است یا بد است؟!
شمس الشموس! که کرده ای
مصرع پایین هم چون یک برداشت بد هم میشه ازش کرد کاش عوض بشه ضمن اینکه بیت خیلی شاخصی هم نیست اصلا میتونه نباشه:
این بچه ی مرا تو فقط خوب می کنی
در پناه خدای بارون
سلام علیکم و السلام معکم
((شبان های دلشده)) بروز شد.سری به ما بزنید.
از نقد هاتون ممنونم.
سلام
جالب بود به من هم سر بزنید
سلام...........
یعنی که در ادامه به خورشید می رسد
آغشته با دعای کدامین سپیده است!
زیباست............درود.
چقدر از نفسش شعر ناب نوشیدی
چقدر از جگرت شعله بر قلم زده ای
اشعارتان را خواندم و زیاد لذت بردم
دیگر وقت آنست که بگویم "سلام"
احسنت بر طراوت طبع بلند تو
روح القدس دمیده به ترکیب بند تو
سلام بر بزرگ شاعرا که تو باشی
آری ما هنوز در تبعید هستیم
آفریقای جنوبی
با شعرت کلی حال کردیم
یادم آمد که سالها ژیش گفته بودم
یک عمر دل مجاور میخانه تو بود
مانوس با ضریح غریبانه تو یود
شاذ باشی و سبز
سلامی چو بوی خوش اشنایی...
این اولین باریست که توفیق اشنایی با استاد ارجمندی چون شما رو پیدا میکنم.
دیشب که افتخار میزبانیتون رو تو شب شعر ابرکوه داشتیم فوق العاده از ترکیب بند زیبای رضوی تون لذت بردیم
انشالا که باز هم قدم رو چشم ما بذارید
وابرکوه ما رو با قدومتون منور کنید.
متاسفانه بدلیل ذیقه وقت دیشب نتونستم شعرم رو بخونم
وحسرتش موند به دلم که نظرتون رو بپرسم.
تولد اقا امام رضا رو تبریک میگم و
التماس دعا دارم.
یا حق