درنگی در سی رباعی
همه چیز از سه ماه پیش شروع شد وآن هم از یک اتفاق ظاهرا معمولی. یک شب شاعر توانمند خوزستانی برادر عزیزم مرتضی حیدری آل کثیر رباعی زیبا ودردمندانه ای را برایم پیامک کرد که سخت به دلم نشست. رباعی با حس وحال حسرتگرایی به روزهای تقسیم شهادت بود که زخم صدای سردار سرمست«روایت فتح»در پرده پرده اش موج می زد او که «صدایش زجنس خاک نبود»....آری مخاطب این دلوایه سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی بود و چقدر زیباست از آینه ی نگاه آوینی عشق به جهان پیرامون نگریستن و چشم ها را شستن وجور دیگر دیدن.....
گرچه نه پلاک ونه جسد می بینیم
بعد از تو هنوز مستند می بینیم
دیگر خبر از روایت فتح ات نیست
! هر هفته دوشنبه ها نود می بینیم
در دل به سراینده و موضع مندی متعهدانه اش آفرین گفتم.یکی دو هفته ی بعد درهای توفیق به رویم گشوده شدو با سراینده ی جوان رباعی موصوف، یعنی سید محمد مهدی شفیعی آشنا شدم.رباعی های معترض وپرتپش دیگری از این شاعر طلبه ی جوان که نزدیک به مرز بیست سالگی ست وبه تازگی سرودن را آغاز کرده خواندم که ذهنم را در گیر کرد.لذا تصمیم گرفتم یادداشتی شتاب آمیز بر رباعی هایش بنویسم. ناگفته پیداست که قصد این قلم«نقدنویسی»نیست که ذره بین به دست بگیرد وبا درنگی بر ایماژها واستعاره ها وترکیب هاو....داد سخن دهد.
لابد می پرسید پس هدف از این نوشتار کوتاه چیست؟صادقانه می گویم فقط به پاس زیستنی زلال که با تک تک رباعی هایش داشته ام چند سطری می نویسم و از پنجره ی رباعی ها فرداهای بسیار آفتابی تر شاعر رابه تماشا می نشینم.
زیاد تعجب نکردم وقتی شنیدم بعضی از سایت ها سخاوتمندانه !پاره ای از این رباعیات را بدون ذکر نامی از شاعر یا به نام مثلا شاعران دیگر چاپ کرده اند که در این عصر نوسانات و آشفته بازار هیچ اتفاقی عجیب نیست!
بگذریم. حسرتگرایی به روز های جبهه وجنگ در جای جای رباعی های شفیعی موج می زند؛
تقدیم به عموی شهیدم
گفتی که دلی تپنده باشم نشدم
روی لب عشق خنده باشم نشدم
از خاک بریدی و پریدی و به من
گفتی نفسی پرنده باشم نشدم
اعتراض به بی دردی و ضعف تعهد در بعضی شاعران امروز، درونمایه ی قابل توجهی از رباعی های شفیعی را تشکیل می دهد .او برای انتقال این مفاهیم، علاوه بر حس آمیزی و تلفیق تصاویر انتزاعی وحسی از طنزی تلخ بهره می گیرد که تاثیر کلامش را دو چندان می کند .به نظر من یکی از مهم ترین نقاط قوت شفیعی همین بهره گیری موفق از طنز تلخ اجتماعی است که با درونمایه ی اعتراضی شعرش سخت همخونی و همخوانی دارد.
بر شاخه ی نخل، برگ مو می روید
در مزرعه ی برنج، جو می روید
در جنگل آفت زده ی بعضی ها
هر شب دوسه تا شاعر نو می روید!
****
در حرفه ی فرهنگ وادب افتاده
طبعش به خروش وتاب تب افتاده
باید دو سه تا سپید سر هم بکند
دارد دو سه تا قسط عقب افتاده !
دایره محتوایی در شعر شفیعی متنوع است واصیل و ارجمند.نگاه وی به عاشورا نیز نگاهی متموج و حماسی است.
وقتی که نشست ماه منشق برنی
شد سوره ی تکویر محقق برنی
مصلوب ترین جلوه ی توحید سرود
شعری به بلندای اناالحق برنی
هر چه کمبود راءمفعولی در مصرع سوم کمی آزار دهنده است و به راحتی نمی توان از آن گذشت! شفیعی به اقتضای طلبگی،اطلاعات خوبی از معارف و فرهنگ دینی دارد که آن ها رادستمایه ی بیان و فرم شاعرانه اش قرار می دهد. تلمیح به قصه های قرآنی وروایات اسلامی از ذستگیره های زبانی اوست؛
هم دل به کفاف می فروشند اینجا
هم عشق وعفاف می فروشند اینجا
آن پیرزن ساده بگو برگردد
یوسف به کلاف می فروشند اینجا
که یاد آور بیتی از غزل اهلی شیرازی ست؛
یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشند و خریداری نیست
****
زیبایی یوسف نخ پیراهن تو
چشم همه شان دوخته بردامن تو
یک مرتبه پیش چشمشان رقصیدی
خون همه ی آینه ها گردن تو
امااز آفت هایی که شفیعی باید مواظب آن ها باشد تکرار یک مضمون در رباعی های مختلف آن هم به شکلی یکنواخت و خسته کننده است .بسامد بالای «آینه»درکارهای وی ومضمون سازی با آن سند زنده ای بر این مدعاست.برای مثال شفیعی در 30رباعی بیش از 15بار با آینه مضمون سازی کرده است.
کمبود «را»مفعولی هم به صمیمیت وروانی پاره ای از رباعی ها لطمه ی جدی زده است.بعضی جاها ساختار نحوی هم به شیوه ای ناخوشایند به هم خورده است. در مجموع رباعی های شفیعی فراز وفرود بسیار دارد که در این مجال کوتاه حوصله ی پرداختن به آن ها نیست. البته از شاعری که یک سال است سرودن را جدی گرفته وتازه آغاز شکفتن اوست بیش از این ها توقع داشتن منصفانه نیست.
چکیده ی کلام ،به آینده ی بلند این شاعر خوش ذوق وصمیمی بسیار امید بسته ام. او اسب خود را حسابی زین کرده است تا به افق های دور دست شعر بتازد وبادست های سرشار از کشف و شهود تازه برگردد. او از عاطفه ای قوی سرشار است واندیشه ای پویا دارد . آرزومندم که بی وقفه حرکت کند و گل های رنگارنگ وبارایحه ای متفاوت را به دوستداران شعر ناب واصیل تقدیم کند .این سطور شتابناک را با زمزمه ی دو رباعی دیگر از شفیعی عزیز به پایان می برم و گوش به زنگ اتفاق های عمیق تر وشور انگیز تر در قلمرو شعرش می مانم؛
یک روز پر از شوق پریدن بوده است
این بال و پری که خسته وفرسوده است
بگذار که در کنج قفس بنشینم
امروز تمام آسمان آلوده است
****
ای کاش که در مسیر مکتب بودیم
از دغدغه ی خلق لبالب بودیم
در دوره ی بی دردی شاعر ها کاش
هم درد و هم آهنگ «مودب»بودیم
آدرس ذیل مربوط به وبگاه این شاعرجوان با «نام قنوت قافیه ها»است که دیدن آن را به شاعران و شعر دوستان پیشنهاد می کنم تا با ذهن لطیف این شاعرخوش آتیه آشنا شوید.
www.khastedell.blogfa.com
سلام جناب انصاری
بله،آقای شفیعی که هم خود طلبه اند و هم فرزند روحانی اند آینده خوبی پیش رو دارند.
ایشان را می شناسم و عاشق این رباعی هستم که در مدح آوینی سروده...
بر قرار باشید
راستی روز عید پیامک دادم و تبریک گفتم خدمتتان
گویا نرسیده در آن هیر و ویری...
سلام
افرین بر ذوق شاعر
و افرین بر انتخاب نابتان
حقیقتا لذت بردم
هر چند چند رباعی اول را در وبلاگها دیده بودم
امیدوارم
خدای روح بخش.روح شعر ایشان را به پهنای تنهایی قلم گسترش دهد.سفید و زلال اندیش باشید
یا حق
الهم عجل لولیک الفرج
سلام.
بهره بردیم.
درود بر شما و درود بر سراینده این رباعیات زیبا.
پاینده باشید.
سلام دوست عزیز
از نقد عالمانه ات مستفیض شدم.همانطورکه گفته ای مهمترین خصیصه شعرهای سیدمحمدمهدی تعهد و ارزشگرایی اوست و همچنین روحیه عصیانگر و معترض او در مقابل کجی ها و ناهنجاریها.
برای تو و سید تعالی و صعود به قله های پربرف شعر آرزومندم.
دلتنگت-صالح
سلامبر انصاری عزیز و ارجمند
خوبی برادر؟ عیدتون مبارک.
آفرین بر جناب شفیعی و هزاران آفرین بر جناب عالی که حق مطلب را ادا کرده اید.
بهره ها بردم.
حق یارتان باد.
سلام و درود فراوان بر جناب انصاری نژاد
جالب بود...امیدوارم این شاعر خوش ذوق آینده ای درخشان در هنر رباعی سرایی داشته باشد....کسانی هستند که رباعی قوی می سرایند اما متاسفانه کفر گویی را چاشنی اش می کنند که شاید خیام زمان لقب بگیرند!!...ما به رباعی سرایان متعهد نیاز داریم و انشاالله ایشان آینده ای روشن خواهند داشت
با سلام
نقد جالبی بود بنظرم شاعر عزیز آقای شفیعی را حداقل چند قدمی جلوتر برد که البته کار نقد صحیح همینست
برای آقای شفیعی و مرتضی حیدری که در شعرهایشان اعتراض و تعهد اجتماعی موج می زند آرزوی موفقیت دارم
سلام
با شفیعی وطبع روان وفوق العاده اش به تازگی اشنا شده ام .
این مرد جوان متواضع ... اگر کم اشتباه کند حتما زیاد بزرگ خواهد شد.
در همین ابتدای راه ... مضمون پردازی به مراتب بهتری نسبت به خیلی از به اصطلاح اکابر دارد !
ضعف ایشان را در زبان می بینم ... البته نه ضعف عمده ... وزبان با مطالعه قابل ترمیم است.
آفرین به ایشان
آفرین به نگارنده ی سطر های انتقادی این بلاگ
سلام برادر انصاری وبا تشکر از محبت تان . من هم مثل شما عقیده ام این است که در سرایش رباعی و دوبیتی آنچه مهم است حس و رنجی است که یک شاعر در سرودن یک مضمون دارد . من سالهای پیش یک دفتر از رباعی ها ودوبیتی های دلنشین از شاعران مختلف جمع کرده بودم که گاهی برای بی خیال شدن از رنج زمانه آنها را می خوانم . یکی از این دوبیتی ها از شاعر خوزستانی بود که در مورد دفاع مقدس سروده شده بود :
برادر بی تو داغم تازه تر شد
تو رفتی سوز اشکم بیشتر شد
بدنبال سرت سنگر به سنگر
دل من نیز مفقود الاثر شد
ورباعی دیگر از بشیر رحیمی با مضمون متفاوت
چو اشک از دیده نم نم ریختم من
بسر خاک دو عالم ریختم من
چو دیوار قدیمی زیر باران
به پای خویش کم کم ریختم من
از نوشته شما استفاده کردم . موفق باشید .
سلام بزرگوار ..استفاده کردم ..رباعی ها زیبا بودند..اما این رباعی تاجیکی تقدیم به شما
من بلبل مستم و مکان گم کردم
من تیر تفنگم و نشان گم کردم
من گرد جهان از این سبب می گردم
یک یار عزیز مهربان گم کردم...
عرض سلام ..
کارهای ارزشمندی می کنید .. قیمت دارند ..
سلام تشکر سر زدید و لذت بردم از مطالبی که انداختید به دل نشست .به آقای آل کثیر هم سلام مارا برسانید
سلام
برای صداقت و احساس عمیقتان که اینگونه ابراز کرده اید و هم بخاطر توجه و عنایتتان به شعرای جوان از شما تشکر می کنم .ای کاش دیگران هم خودبینی ها را کنار بگذارند و بیشتر به جوان ها بیندیشند .پیشرفت اسلام عزیز از همه چیز مهم تر است .
درود بر محمد حسین عزیز و ممنون از دعوتتان خواندم و استفاده بردم. با احترام به لینک های من افزوده شدید. التماس دعا
سلام
زیبا بودند
اگه شعری از خودتون هم گذاشتید حتما خبرم کنید
ممنون میشم
موفق باشید
سلام بر دوست عزیز انصاری مهربان
یادداشتی بسیار زیبا بود و مستفیض شدم مخصوصا رباعی های زیبا و دلنشین شفیعی عزیز
مانا باشید و برقرار
یاعلی مدد
سلام
عمریست که گم کرده ولی بی خبریم
چون موج به روی رودها در گذریم
بینیم تمام هستیش غیر از او
با مرگ مگر به هستیش پی ببریم
کاش می شد که سری هم به دل ما بزنی...
سلام علیکم
با تبریک عید غدیر با غزل انتظار به روزم و چشم به راهتان
سلام بر شما
استفاده کردم
برقرارا باشید
سلام استاد انصاری! دست گلتون درد نکنه. نقد عالمانه و ادیبانه و منصفانهای بود. در ضمن معرفی این بزرگواران نیز خود وظیفهای است بر گرده هر متواضعی مثل شما استاد بزرگوار. مستفیض شدیم از نقد و معرفی شما. امیدوارم روز به روز به تعداد طلبههایی که مروج ادبیات آیینی هستند افزوده بشود. توفیقات شما هم مستدام باد انشالله! یا حق
سلام
خواندم و لذت بردم. برای شما و ایشان آرزوی پیروزی و بهروزی دارم.
سلام و ممنون بابت معرفی بیشتر شاعر جوان آقای شفیعی .
با کارهای ایشون آشنا هستم و انشا الله امیدوارم روز به روز پیشرفت کنند . روحی که در نوشته هاشون موج می زنه دلیل موفق بودن نوشته هاشونه که مطمئنا با پشتکار می تونن به حد بالاتری برسونند.
درود
سلام گرامی
ممنون از دعوتتون ، لذت بردم ، به وبلاگ معرفی شده هم سری خواهم زد ، فقط خواستم بگم رباعی اول چیز دیگری بود .
موفق باشید
سلام
مطلب جالبی بود از حسن انتخابتان مچکرم
مانا باشید
درود محمد عزیزم
ببخشم خوبم اگر کمتر سراغی از دوستان میگیرم .مشغله ریاد و البته من حقیر هم تقصیر کار.
نقد زیبایتان را خواندم. البته به این عزیز باید عرض کنم که شعر نو برخلاف نامش کاری فنی و سخت است که تا زبان شاعر واجد جوهره شعری نباشد از مرز یک نوشته فراتر نخواهد رفت. تغییر و تطور لازمه بقای یک فرهنگ اصیل است که باید این فرهنگ را بر اساس داشته ها و مطالبات مردم به روز نمود و پرهیز از این کار تقریبا امری محال است.
موفق باشید
سلام
با ترانه ی ؛ معجزه ؛ به روزم و منتظر حضور شما
سلام
نقد و معرفی جالبی بود
لذت بردم از شعرهایشان
به روزم با غزلی
امیدوارم با قلم شیوایتان شعر من را نیز نقد کنید
منتظر حضور و نقدتون هستم
ممنون
برو به
http://www.emrouzchekhabar.blogfa.com/
سلام بسیار زیبا بودند به دلم نشستند
سلام بر همه
دوست گرامی ممنون از دعوتت . لذت بردم . خلاصه و مجمل بود و پر مایه . از رباعیات جناب شفیعی هم بهره بردیم .
هر چند در استفاده از مضامین جبهه و جنگ و تعهد زیاد سروده اند و میسرایند ، اما ای کاش که دستمایه ی نام نشود .
هراس من از آن است که چنان ناموزون از این مضامین استفاده ببریم که اصل مضمون را هم دچار خدشه کنیم .
سلام شاعر .
خواندمتان . متن خوبی بود و رباعی های زیبایی را نیز خواندم . رباعی های جناب شفیعی در نوع خود بی نظیرند .
ممنونم از دعوت
درود. هم از جناب شفیعی و هم از برادرم انصاری نژاد تشکر می کنم.
فردا می آیم!
با توام آیینه!
زانوی غم بغل نگیر!
فردا:
باران باران باران باران باران
سلام بر درنگ کننده و درنگ شونده
رباعی های زیبایی خواندم ، بعضی ها را برای بار دوم و مطالب مفیدی نیز.
ممنونم برادر عزیز
آرزوی توفیق روز افزونتان را دارم
سلام ودرود
بسیار زیبا و جالب نقد کرده اید
محمد مهدی در شعر شاید بگویم به سرعت نور
پیشرفت داشته است
این رباعی ها را اکثرا از زبان خودش هم شنیده ام
اما باور کنید دوباره خواندن آن برایم لذت بسیار داشت
من هم شما را به خواندن دو غزل و رباعی دعوت می کنم
در پناه حق
سلام.
بسیار جالب بود و حتما سر می زنم به بلاگ ایشون.امیدوارم موفق باشن.
آپم.
یا علی/
بدینوسیله به اطلاع می رساند:
همزمان با تولد احمد شاملو
در ۲۱ آذر
ماهنامه ادبی تخصصی شعر کندو
مستقل از کلیه جریانات شعری و ادبی کشور
و با اهداف
ـ اشاعه شعر امروز فارسی در جهان
ـ معرفی شاعران جوان و آینده دار کشور
ـ معرفی مجموعه شعر های برتر
ـ نقد و بررسی جریانات شعری
ـ نقد و بررسی مجدد جشنواره های شعر در ایران
ـ فاش سازی قسمتی از پشت پرده ی شعر ایران
ـ آسیب شناسی شعر امروز ایران
ـ سعی در ایجاد نظام مدون نقد ادبی (شعر)
ـ بازگشایی پرونده های شعری این سه دهه
ـ معرفی کارگاه های شعر
و...
منتشر می شود.
بدینوسیله از کلیه شاعران - منتقدین - اساتید - خبرنگاران و..
دعوت به همکاری می شود.
رزومه ی کاری خود را همراه با شماره ی تماس
به آدرس:
kanduu.mahname@yahoo.com
برای سردبیر ماهنامه بفرستید.
سلام
کار قشنگی کرده ای رفیق
همه کارهات قشنگه
رباعی ها ی واقعا قشنگی بود
مخصوصا کلاف و پیرزن
یکی از دوستان بنام م حسین ملکیان برایم نظر گذاشته
رباعی های او را هم ببین و صفا کن
کجایی یزد یا بوشهر؟
حضوری دوباره ...
بروزم
و منتظر
با نقدی کوبنده
سلام
بزرگ مرد برای خیلی مواهب شما تشکردارم سفره پر و پیمانی از معنویات گستردی و بی دریغ مرا خبرکردی قربانت رباعیها با مضامینی نو و نزدیک بود من حظ بردم
سلام
ایول به شما
سلام دوست من شما را فراموش نکردم و در این دنیای مجازی شاید امکان هر لحظه سر زدن به دوستان را ندارم خوب دوست نو شاعرا را معرفی کردی و از رباعیات شفیعی کدکنی هم استفاده کردم وای ای کاش نظری در مورد این پست داده بودی که ما هر چه داریم از انتقادات و پیشنهادات دوستان داریم موفق باشید و برقرار
فرهنگسرای نصراله مـردانی ـ کـازرون
غــزل (372)
بـــگــــذار ؛ تـا ز شــارع مـیـخـانــه بـگذریـم
کـز بـهـر جـُـرعـهای همه مـحتـاج ایـن دریـم
روز نـُخـُست چـون دم رنــدی زدیـم و عشق
شرط آن بـُوَد که جز ره آن شـیـوه نـسپـُریـم
جـایی که تخت و مسنـد جـم میرود به بـاد
گر غم خوریم،خوش نـبـُوَد،بـه که می خوریم
تـا بـو کـه دسـت در کـمــــــــر او تــــوان زدن
در خون دل نـشـستـه چـو یـاقـوت احـمـریـم
واعـظ ؛ مـکـن نـصـیـحـت شوریـدگان کـه مـا
بـا خـاک کـوی دوست بـه فـردوس نـنـگـریـم
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛
ای والله حاج آقا !
احسنت ! مجدداْ میخوانمت !
"ستیغ سخن" با شرح این "غـــزل" از حافظ ، چشم به راه حضورتـان است .
به اینجا ها هم سـری بـزنـیـد ! چیزایی پـیـدا میشه !
www.kazerun1333.blogfa.cm
www.yasht-poem.blogfa.com
مـانـا بـاشــیـــــد و کــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروا
سلام دوست عزیز و استاد ارجمند . واقعا لذت بردم صداقت در جای جای شعرش موج می زد و بسیار به روز بود و اجتماعی
سلام عزیز
لذت بردم
حق نگهدارت باد
یا علی
در فصل خطر امیر را گم نکنید....آن وسعت بی نظیر را گم نکنید
تنها ره جنت از علی میگذرد....ای همسفران غدید را گم نکنید
شما را با وجود نازنین مولا...هرچه حرف وتهمت وحدیث بود..فرمودید.....حالا هم هر چه دارید در خدمتنان هستم... من همان شاعر کوچک همیشگی ام.....هرچند اگر خطائی هم بوده....بع نظر شما بارها پوزش خواسته ام
خدا که به صاحب غدیدر دست هز دویمان را بگیرد وهدایت کند
............
سلام بزرگوار صمیمی جناب انصاری
...............
نهایت محبت وبزرگواری وصمیمت شماست که در این عصر بی تکیه گاهی هم باز هم بازفراموشم نکردی...وبه خلوت تنهائیم سری زدی.اینهمه صمیمیت وبزرگواریتان را با چه دلسروده ونوشته ای پاسخ دهم؟....هرچند چنان دلخسته ام که در این حال وهوا... توفیق نقد کارهای ارزشمندتان را ندارم تا....فرصتی وشور وخای دیگر. بروی چشم..در خدمتتان خواهم بود..با دعای خیرتان
سلام همدل گرانمایه جناب انصاری
...........
یاد خوبان واهل معرفت کردن و...وزمزهای معطرشان را به نقدی دلنشین تر نشستن خود لیل ارزش و محبت به فرهنگ عشق است.که در کارها ونقد های اخیرتان مشهود است...وکار ارزشمند شما در نقد وباز نگری اشعار شاعری که کمتر نانشان را در عرصه شعر معاصر شنیده بود خود کاری تازه وشکوهمند است که نسل جوان مارا به تکاپوئی بیشتر وبهتر وروشن تر در این راه وا میدارد....هر رباعی شفیعی عزیز....دایره المعارفی از عشق وایثار بود با اندیشه هایی نوشکفته....وتقدیم به رباعیان بلند ایشان...
از سینه ی سنگ شیشه بر می میزم
از زخـــــــم زبان تیشــــــه بر می خیزم
با آنکه خـــــزان خــــــــزان مرا پژمردند
سر سبز تر از همیشه بــــر می خیزم..........هاشمی زاده
سلام همدل گرانمایه جناب انصاری
...........
یاد خوبان واهل معرفت کردن و...وزمزهای معطرشان را به نقدی دلنشین تر نشستن خود لیل ارزش و محبت به فرهنگ عشق است.که در کارها ونقد های اخیرتان مشهود است...وکار ارزشمند شما در نقد وباز نگری اشعار شاعری که کمتر نانشان را در عرصه شعر معاصر شنیده بود خود کاری تازه وشکوهمند است که نسل جوان مارا به تکاپوئی بیشتر وبهتر وروشن تر در این راه وا میدارد....هر رباعی شفیعی عزیز....دایره المعارفی از عشق وایثار بود با اندیشه هایی نوشکفته....وتقدیم به رباعیان بلند ایشان...
از سینه ی سنگ شیشه بر می میزم
از زخـــــــم زبان تیشــــــه بر می خیزم
با آنکه خـــــزان خــــــــزان مرا پژمردند
سر سبز تر از همیشه بــــر می خیزم..........هاشمی زاده
وبلاگ آینه های ناگهان با مقاله ای با عنوان
آلبوم تبعیض....در هوای مافیایی ادبیات شهر نمی شود نفس کشید
بروز شد