روی شانه اروند عنوان جدیدترین مجموعه شعر اینجانب است که با همت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، توسط انتشارات صریر، به چاپ رسیده است.
این مجموعه شعر، فراگیرنده سروده های با مضامین دفاع مقدس و ادبیات پایداری در قالب غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی و یک کار سپید می باشد که به تازگی وارد بازار کتاب گردیده است.
اماتازه ترین سروده منتشرنشده خودراکه درحال وهوای انتظاراست به پیشگاه مقدس گل سرسبدهستی،جان جانان،قطب عالم امکان مهدی قرآن_عج الله_ــــ تقدیم می کنم:
پشت دروازه کسی آینه پوش آمده است
گوش کن گوش خیابان به خروش آمده است!
پشت دروازه ی آدینه صدایم کردند
سیصدوسیزده آیینه صدایم کردند!
جاده درجاده صدای نفس صبح ظهور
آسمان می رقصد درهوس صبح ظهور!
افق ازشوق تماشایش قندیل به دست
آسمان می شکفد شهپر جبریل به دست!
این مسیح است که ازعرش به زیرآمده است
یعنی آغوش خداتوبه پذیرآمده است
این مسیح است که برمسجداقصی بارید
آن طرف تر به سرغربت «قانا» بارید!
این مسیح است که سجاده ی خودراواکرد
وهزارآینه تقدیم کبوترها کرد!
گو«ادریس»زبام ملکوت آمده است
«خضر»باتکه ای ازابر قنوت آمده است
باد ازپیرهن دوست شمیم آورد ه است
به هوارقص کنان «عظم رمیم» آورده است
آسمان پنجره درپنجره نورآمده است
گردش چشم خداسمت ظهور آمده است!
هله ای چشم به راهان ظهوراوآمد!
شده تفسیر،مزامیرزبوراوآمد!
جاده ها یکسره ازشوق،شقایق پوشند
سربه داران چمن بازعلم بردوشند!
تکیه برقبضه شمشیر عدالت خواه است
گوش کن برنفس جاده کسی درراه است!
«ونرید»استکه درحنجره ها می شکفد!
برلب باغچه هاشعرخدامی شکفد!
«ونرید»است که درنعره ِی اقیانو س است
سبز درسبز سواری به کفش فانوس است!
پشت دروازه کسی آینه پوش آمده است!
گوش کن گوش خیابان به خروش آمده است!
سبزتر ازنفس فروردین گل کرده است
بانسیم سحری دوش به دوش آمده است!
نوربرپنجره هاباز بغل واکرده است
ودلم تشنهِ ی گلبانگ سروش آمده است
هرطرف می نگرم بوی خدا می شنوم
نفس واشدن پنجره ها می شنوم
چشم تاکارکند موج به موج آینه است!
می رود شعرشکفتن همه جا دست به دست!
گفته بودند دلش درگذر علقمه است!
روزوشب زمزمه اش نغمه ی یافاطمه است
یاکه می آیدیک صبح بهاری ازراه
صبح آدینه ی موعود که می روید ماه
اوبه خونخواهی هفتادودوخورشیدآمد!
صدمدینه به درسوخته باریدآمد!
***
بازیک جمعهِ و تأخیزوغروبی دیگر
سایه هایی چه نفسگیر و غروبی دیگر
بردل غم زده ام فیض نسیمی نرسید
مددازابرخطاپوش کریمی نرسید
بازهم چشم به راهم همه شب تادم صبح
آرزومند گلی ازچمن مریم صبح
زده ام فالی وفانوس به دستی نرسید
وبراین سقف کبودینه شکستی نرسید
«زده ام فا لی وفریاد رسی»پیدانیست
مه گرفته است بیابان وکسی پیدانیست!
«این الطالب بدم المقتول» آن شیرکجاست؟!
َََشهسواری که برد دست به شمشیرکجاست؟!
کو شهابی به دلم هلهله ی شیطان است
کوچه هایش گذرقافله ی شیطان است
پشت دروازه مراصبح سپیدآیا هست؟!
یک چمن عطر نفس های شهیدآیاهست؟!
می شودرفت به پابوس شقایق ها نه؟!
محو شیدایی مجنون ها وامق ها نه؟!
خاک راآب زدیم از نم چشم ترمان
ابر بغض است به جای تو نوازشگرمان
چشم ها دوخته بر درکه مگر برگردی
که غمت سخت نشانده است به خاکسترمان
باسحرزادترین حنجره ات جارزدیم
ای تو بیت الغزل بی بدل دفترمان
می شود دست کم ای خوب بگیریم آیا
دامن سبز تورا در نفس آخرمان
شب گرفته است جهان رایا خورشید بیا!
به کناری بزن این ظلمت تردید بیا!
«عجل الله!»دلم کشته ی چشمان توباد
قسمتش جرعه ای ازرحمت باران توباد!
سلام
جالب بود. این کتاب جدیدتون را از کدوم کتابفروشی های استان می تونیم تهیه کنیم؟
سلام مجدد ممنون از حضورتون و اینکه قول دادین خودتون کتاب را تقدیم کنین! اما چه طوری شما که من را نمی شناسین من هم که نه با شماره ای که دادین تماس می گیرم نه خودم را معرفی می کنم!! بعد یه جا آدرس می دم کتاب را بیار اونجا بذار و برگرد تنها هم بیا به پلیس هم خبر نده!!! البته شوخی به کنار! من مجموعه زیبای یک باغ زخم تر و سرخ سبز یا سبز سرخ!! از سروده های شما را خواندم و لذت بردم و این کتابتون را هم خودم یه جوری پیدا می کنم!
سلام.
زیبا بود . مثل همیشه..
لحظه ی زیبایی بود دیدار با شما را می گویم.
من هم یک دنیا معنویت و خلوص را دیدم .
به خودم تبریک می گویم که خدا مرا با چنین گلهایی آشنا می کند.
منتظر آثارتان هستم.
نگران نباش:
.....زده ام فالی و فریادرسی می آید.....
تبریک می گویم . و در انتظار اثار دیگرتان