دفتر دوبیتی های شاعر خوب و جوان بوشهری حسین میدری تحت عنوان «شکوفه زیر
چاپ سنگ» بتازگی روانه بازار کتاب شده و در دسترس اهالی دل و درد و شروه و
دریا قرار گرفته است.
این مجموعه دربرگیرنده 198 دوبیتی از این شاعر صمیمی و دردآشناست که سرشار از دغدغه های نوآوری است.
پیش
از این پاره ای از دوبیتی های زلال و زیبای حسین میدری را زمزمه کرده بودم
که با هر بار زمزمه به دلم می نشستند. نزدیک دو سال پیش او را در یکی از
شب شعرهای بوشهر دیدم. صمیمیت، خونگرمی، خلاقیت و کشف های تازه را در
زادگاهش خواندم. برایم گفت که دفتر دوبیتی هایش در دست چاپ است و افزود که
باید گردوغبار غربت را از سیمای نجیب و دوست داشتنی اش پاک کرد و این آینه
را بی غبار به تماشا نشست.
پس از آن دیدار، گاه گاه دوبیتی های
تازه اش را برایم پیامک می کرد و شیوایی و تازگی دوبیتی هایش به اندازه ای
بود که مرا که سال ها از فضای یکرنگ دوبیتی فاصله گرفته بودم سر ذوق آورد
و به سرایش دوبیتی واره هایی برانگیخت.
شکوفه زیر چاپ سنگ بدون تردید یکی از موفق ترین و قابل تامل ترین دفتر
های دوبیتی است که توسط یکی از شاعران جوان به چاپ رسیده و بشارت دهنده
آینده ای بلند و موفق برای این دوبیتی سرای جوان است.
رد پای تاثیر شاعر بزرگ جنوب، منوچهر آتشی را در کارهای این دفتر می توان دید:
نسیم آهسته ـ دامن دامن ـ آمد
به خونخواهی لاله لادن آمد
صدای پای «عبدوی جط» از کار
«پلنگ دره دیزاشکن» آمد
گهگاه با الهام از رباعی به یاد ماندنی قیصر شعر انقلاب زنده یاد قیصر امین پور دوبیتی سرشاری می سراید.
قیصر:
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک چک چک چه کار با پنجره داشت؟
و میدری این گونه می سراید:
هوای انتظارم داشت باران
چه نسبت با قرارم داشت باران
سرانگشتان خیسی پشت شیشه
چک و چک چک، چکارم داشت باران؟
اما در این درنگ کوتاه و شتاب آمیز به بعضی از ضعف های این دفتر هم باید اشاره ای کرد.
1ـ
در بعضی دوبیتی ها شاعر سخت فریفته واژه ها و موسیقی کلمات شده و از
اندیشه و معنا غافل مانده است. محصول این رویکرد دوبیتی هایی از این دست
شد ه است:
شبیه شعرهای عاشقانه
تب بابونه های بی بهانه
شکوفه از شکافی می تراود
طراوت می تراود از ترانه
2ـ سنگین و ثقیل شدن بعضی از مصراع ها به صمیمیت و روانی دوبیتی ها لطمه جدی زده اند که شاعر باید مراقب این آفت باشد:
جز این دل، این دل ساده ندارم
جز این بر خاک افتاده ندارم
جز این پروانه های اشک، شعری
برای چاپ، آماده ندارم
*
جهان تکرار دارد تو نداری
غم بسیار دارد تو نداری
همه گل را به تو تشبیه کردند
گل اما خار دارد تو نداری
3ـ آوردن بعضی مصراع ها و کلمات صرفاً وزن پر کن:
همین دور و بری های می نشینم
لب دربدری ها می نشینم
شاعر در مصراع اول می خواسته بگوید همین دور و برها اما به ضرورت وزن...
نکته
آخر این که میدری متاسفانه همچون برخی دیگر از شاعران جوان که این روزها
با واژه خدا به شکلی نادرست و ناآگاهانه مضمون سازی می کنند گرفتار این
آسیب شده است که این ماجرا به صورت مفصل باید از سوی کارشناسان و بزرگان
ادبیات مورد آسیب شناسی قرار گیرد و به قول استاد کاظمی، خدا برای ما
همواره آن سوی خط قرمز باشد. آخر خدایی گفته اند و بنده ای. درباره دوبیتی
های میدری گفتنی ها بسیار است و حوصله این مجال اندک. با آرزوی فردایی
آفتابی تر و شکفتن هایی شگفت تر برای این شاعر خلاق و جوان . در پایان چند
دوبیتی از این دفتر را زمزمه می کنیم:
گذارش کوچه باور نیفتد
خیالی این چنین درسر نیفتد
دو چشمان سیاهت اتفاقی است
که شاید قرن ها دیگر نیفتد
*
برایم صندلی با ساز بگذار
کنارش غنچه ای از ناز بگذار
می آیم نیمه شب توی خوابت
در خانه به رویم باز بگذار
*
خمار بامداد خاوری باش
دوبیتی های ناب بندری باش
بزن چرخی که دنیایم بچرخد
پریزاد حسین میدری باش
* این نقد به همت سینا علی محمدی در روزنامه جام جم منتشر شده است.
kHoshshshshaaam miyad az webet
سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری
در ضمن قلم خوبی هم داری
اگه بخوای از طرف گروه bulur هر روز آهنگ ها رومان ها عکس ها و اخبار جدید رو در یافت کنی تو گروه زیر عضو شو
با تشکر
http://bulur.gigfa.com/yahoo.html
سلام حاج آقا!
امراله حاجب دوباره به دنیا آمد!!!!!!!!
مـانـا بـاشــیـــــد و کــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروا
حــافــــــــــظ خـوانی
۱۶ / ۴ / ۸۹
غــــزل (357)
در خـرابــــــــات مـُـغـــــــــــان نـور خــدا میبـیـنـم
ایـن عـجـب بـیـن ؛ کـه چـه نـوری ز کجا میبـیـنـم
جـلـــوه بـر مـن مـفـروش ای مـلـک الـحـاج ! که تـو
خـانـــه مـیبـیـنـی و مـن خـانــه خــدا مـیبـیـنــم
خـواهــم از زلـف بـُتــان نـافـهگـُشــــــــــایی کــردن
فـکـــر دور ست ! هـمـــانـا کـه خـطـــا مـیبــیــنـم
ســوز دل ، اشـک روان ، آه ســحـر ، نـالـهی شـب
ایــن هـمـــه از نـظـــر لـطـــف شـــمـا مـیبــیــنــم
سلام ؛
"ستیغ سخن" با شرح این غزل از حافظ ، چشم به راه حضورتـان مانده است .
مــانـا بـاشـیـد و نـویـســـــــــــــــــــــــا !
سلام
با چارپاره ای انتقادی-اجتماعی در قالب نامه ای به امام زمان علیه السلام به روزم
چشم انتظار نظراتتان هستم
علی علی...
با سلام دوست عزیز آقای انصاری
نقد به این می گویند نه هر منفی بافی نقاد میشود لذت بردم
سلام
خوبین ؟
سلام
ممنونم از حضورتون
نقد زیبا و دلنشین هاشم کرونی بر مجموعتون رو خوندم و استفاده کردم
زنده باشید
سلام و وقت به خیر!
پنجره بی اسم باز و بسته شد.
در پناه خدا...
سلام با دو غزل ، یک داستان
و در پایان معرفی یک مجموعه غزل بیاد ماندنی
غزل اول
غزل غزل به تو خوردم دوباره پاورچین
کنار اشک غزلها کمی بیا بنشین
تمام شهر غرل را پریدم از چشمت
به جرم حادثه هایی که کرده ام نفرین
سلام
دیوانه ها همیشه به تکرار می رسند
تاریخ دیده است از این شاهکار ها
به روزم با غزلی و منتظر گام های شما . با سپاس
سلام حسین عزیز
به تن از گل بیایید،چه آزار بلندی..!
حامیت(حامد)
تمام روز به من زل نزن پرنده ی کر!
بعد سه ماه آمده ام
بغض هایم را فرو خواهم خورد و چیزی نخواهم گفت
جواب هیچ نامردی و دروغی را نخواهم داد
...
فقط با دو شعر جدید از کتاب آینده ام به روزم
فقط به یاد همشهری عزیزم ساناز بهشتی
فقط با چند لینک و خبر
آرام تر و کوتاه تر از همیشه «فاطمه اختصاری» آمده است
تا بگوید:
شبیه اسلحه ی پُر، پُرم! خطرناکم!
می فهمی؟
اگرچه تکراری ست ولی مثل همیشه:
کنار پنجره ای زیر آب منتظرم...