صبح است و چشمم جاده ای رنگین کمانی زیر پر دارد
بردوش ابر،این کشتی بی لنگر آهنگ سفر دارد!
صبح آمد اما حیف با دلشوره می خواهد که برگردد
خمیازه پی درپی ، مگر بغض از گلویش دست بردارد
صبح آمد اما مطمئن هستم که صبح دیگری دارم
صبح آمد اما مطمئن هستم که چیزی زیر سر دارد
صبح آمد اما از مدار بسته ی این دوربین دیدم
می آید این عکاس تا مه را به من نزدیک تر دارد
گاهی می اندیشم به یک طاووس و چشمم می شود رنگین
گاهی قلم در دستم احساس پلنگی دربدر دارد
گاهی می اندیشم تو را آهوی جنگل های دوراز دست!
گاهی پلنگ پا به ماهی را که زخمی بر کمر دارد
گاهی می آید روح شبگردم در آغوش تو تا دریا
این ماهی بی تاب، اندوه عمیقی بر جگر دارد
از کودکی یادم می آید با ستاره راه می رفتم
چشمی هنوز از آسمان هر شب مرا زیر نظر دارد!
پنهان نمانداین که شعرم را به گندمزار می گویم
آنجا که خرمنکوب با خود حس دستان پدر دارد
دیشب که از ییلاق بر می گشتم اینجا فکر می کردم
از کودکی های من اینجا رد پایی یک نفر دارد
می خواهم از این نیمه ی موهوم خود بی وقفه بر گردم
می بینم اشباحی مخوف آن صخره های پشت سردارد!
سلام عزیزم ُ شعرتونو خوندم خیلی خوب بود اگه بشه یه خواهشی داشتم شعر منو هم تو وبلاگت بذاری ممنون
غزلی سپید
از وادی معادله تا قصر جبرها
اعداد، حک شده بر سنگ قبر ها
از یک شروع شده تا یک هزار و چند
دسته به دسته ، زیرِ خنده ی شیرین ِ ابرها
خوابیده اند روی پهنه ی رخام برف گون
چون مهر پست وصله به تائیدِ تمبرها
آدرس کجاست ؟ قطعه ی هشتم، ردیف هفت
نامه رسید ،زنده شدند مرده گبرها
بر سنگ قبر من بنویسند بعد از این
در زیر سنگ مانده ، گوهرِ زیبای صبرها
خواستین و دوست داشتین به مهمونی قاصدکهای خبررسون هم بیاین...
منتظرم.
سلام استاد...
با یک کار دفاع مقدس به روزم و منتظر نقد ونظرات ارزشمندتون.
ممنون/یا علی
گاهی می اندیشم به یک طاووس و چشمم می شود رنگین
...
سلام
دست مریزاد.
اما وزن وزینی دارد و کمی غیر قابل از جا برداشتن
!تا نپنداری ز یادت غافلم.....
باز هم می آیم
سلام و درود. "باغ الماس" با غزلی عاشقانه بروز شد. آفتاب نگاهت را به این سو بتابان
سلام.
لذت بردم. هم از سلیقه تان در ظاهر وبلاگ و هم از هنرتان در باطن اشعار.
فضای اشعارتان برایم جالب است ... غریب و گنگ.
بنده شاعرکی نو پا هستم و در زمینه کلاسیک کار میکنم.
خوشحال میشوم به حقیر هم سری بزنید.
سلام بر دوست گلم استاد انصاری مهربان....
شعر جدیدم رو تقدیم به شما کردم و در وبلاگ هم گذاشته ام ...خوشحال می شوم یادمان کنید.....
به امید ازادی
زیبا بود شاد باشی و شاعر
اغراق نکرده ام اگر بگویم یکی از زیباترین کارهایتان را خواندم ...
مانا باشید
سلام شیخ
شرمنده مدتها بود فرصت سرزدن نداشتم
بابا تو چقد شعر میگی یکم استراحت کن
جات خالی 5شنبه شب شعر جم بودیم پیش حمزه و ذکر خیری هم از تو شد
موفق باشید
من از ان حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق ازپرده یعصمت برون ارد زلیخا را
درنگاه اول جذب سایت شما شدم
اما دیدم مسئل سیاسی رو با امام زمان غاطی کردید براتون دعا کردم که امام زمان شمارا هدایت کند