یک سال،سنگین گذشت وبوی بهاری نیامد
عطرنسیمی نپیچید،بانگ سواری نیامد
بی پرده می گویم امشب،ماکشته ی راه نانیم
یک تکه ایمان نداریم،یک سربداری نیامد
خشم خدای تمدن ،ایما نمان را درو کرد.
سنگیم سنگ سیاهی ،از عشق کاری نیامد
گفتند می آید از راه ،صبح همین جمعه ناگاه
عمریست چشم انتظاریم،حتی غباری نیامد
می دانم این کفر محض است،درمذ هب چشمهایت
گفتند آقایتان کو؟گفتیم باری نیامد
آدینه های غریبی ،برموجها دل سپردیم
آن تک سوار خروشان ،باذوالفقاری نیامد
دستی برایم تکان ده،پوسیدم اینجا امان ده
یک سال سنگین گذشت وبوی بهاری نیامد
از وبلاگ زیبایتان استفاده اکمل را بردم امیدوارم خداوتد تبارک و تعالی به شما انرژی بییشر عنایت بفرماید .
بیشتر شعر بنوبیس
دوستدار شما ( همون)
اسماعیل این رو دیگه تایید کن
عزیزم!
همون کدومه
اسماعیل