شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

غزل کبود!

لبهایم ازترشح عصیان کبود شد

مثل کویری ازغم باران کبود شد

مثل پدرهوس هوس ازگندم گناه

آلوده ام دل و لب ودندان کبود شد

ازابرهای یائسه مان سنگ می وزید

خورشید خون گرفته،خیابان کبود شد

افسرده،بی شکوفه،بدون پرنده آه!

درخودشکسته ایم وبهاران کبودشد

گنجشک های حادته نازل نمی شوند

این روزها تمام درختان کبود شد

حتی پس ازتوسبزترین عاشقانه ها

درگیرودار وسوسۀ نان کبود شد

نم نم طراوت ازغزل عاشقانه رفت

خشکید شمعدانی وگلدان کبود شد

شیطان طلسم می کند این روح خسته را

پیشانی ازشرارۀ عصیان کبود شد

هفت دوبیتی نذرعلمدار قبیله عشق، ابولفضل العباس-ع-

(1)

تو ومشک ودو چشم تر ابوالفضل

ونخلستانی ازخنجر ابو الفضل

فرات ازشرم،چکه چکه شدآب

پس ازدستان آب آور ابو الفضل!

(2)

عموی لاله ها!بی تاب برگرد

فدای قامتت،سیراب برگرد

جلوتر شب پرستان درکمینند

نمی خواهیم بی تو آب بر گرد!

(3)

هلا سنگ صبورم مشک ای مشک

نریز اشک غرورم مشک ای مشک

که ازلبهای خشک آل یاسین

همه شرم حضورم مشک ای مشک!

(4)

به دندانت کشم ازخوش خیالی

ببین مشک من این آشفته حالی

اگرچه دستهایم از تن افتاد

نمی خواهم بیایم دست خالی!!

(5)

تو ازآب آمدی ناگاه عباس!

عطش بود وغم جانکاه عباس!

کنار علقمه،پای علم ماند

نگاه مشک واشک وآه عباس!

(6)

به خاک افتاد دستان علم گیر

کنارمشک،موج خون سرازیر

حسین آنجا سر نعش تو می کرد

کلام عشق چکه چکه تفسیر!

(7)

بهشت آیینه پوش مشک تو باد

بهاران گلفروش مشک توباد

عامدارخدا،باب الحوائج!

دو عالم جرعه نوش مشک توباد! 

تا فراسوی دریا

به برادر خوبم رضا که همیشه دلش بهاری است ...

تو را دوست دارم که رنگ غروبی

پرازلحظه های قشنگ غروبی

سکوتت صمیمی است همرنگ دریا

شبیه غزلهای دلتنگ دریا

خبر داری ازآسمان،قاصدک ها

نیستانی ازشروۀ نی لبک ها

دلی داری ازآسمان برگ وبارش

فقط عاشقی قسمت شاخسارش

دل ودستت آیینۀ صبح صادق

به تقسیم لبخند،بسط شقایق

تو چون عطر پاک سلام آشنایی

بگو ازتبار کدام آشنایی؟

تو رامی شناسم که دردآشنایی

ومثل من آشفتۀ کوچه هایی

توسنگ صبوری دل خسته ام را

ودنیای اسرار سربسته ام را

تودرکوچۀ آشتی تک درختی

تو چون روح سبزینه ها سبز بختی

نشستم کنارت که باران بخوانی

برایم کمی ازبهاران بخوانی

برایم بخوانی فقط عاشقانه

ونم نم از احساس باران ترانه

برایت فقط درد را می سرایم

پریشانی مرد رامی سرایم

تو می خوانی اندوه پنها نی ام را

ومنظومه های پریشانی ام را

در این قحط باران وشبهای مهتاب

مرا می بری سمت آیینه و آب

مرا می بری کوچۀ کودکی ها

صمیمانه پای سپیدار،افرا

تورادوست دارم قسم برتبسم

تمام بهارم تورا درتبسم

نگاهت مرادفترآسمان است

غریبانه یاد آورآسمان است

دعاکن دعا تا که باران بگیرد

تبسم به لبهایمان جان بگیرد

دعا کن پس ازعمری آشفته حالی

کمی این دل خسته سامان بگیرد

در این شهر بوی نسیمی بپیچد

سحر بوسه ازروی باران بگیرد

نمازی بخوانیم رنگ سپیده

که سجاده پرواز ازآن بگیرد

مبادا خیا بان بدون سپیدار

مبادآسمان قحطی نان بگیرد

مبادا در این خشکسالی دوباره

شقاوت گلوی درختان بگیرد

شب غربت است آی دست دعا کو؟

که دامان ماه خراسان بگیرد

مبادا دل از عشق خالی بماند

بدون جنون عمر پایان بگیرد

هوای سفر کرده ام مادرم کو؟

که برراهم آیینه،قران بگیرد

فقط آرزو دارم ایینه باشی

هوادارآن صبح آدینه باشی

بخوان نیست مرگ انتهای کبوتر

بزن دل به دریا به دریا برادر!

سفر تا فراسوی دریا مرامت

به آیین آلاله باد احترامت!

     تاریخ سرودن اردیبهشت 84.اهرم

 

فرو ریخته ام!

                         این هم دومین غزل من درسال 85

           

          پشت تعطیلی اسفند فروریخته ام!

          به نفس های توسوگند فروریخته ام

         «شنبه»های دلم اندازۀ «آدینه»عبوس

          دور ازچشم تویک چندفرو ریخته ام!

        باز«یکشنبه»که ناقوس دلم مرثیه خواند

        با صلیبم زده پیوند فرو ریخته ام!

       بر ورق های«دوشنبه»که شب وروز انگار

      خش خش پای توهستند فروریخته ام!

       و«سه شنبه»است که دستم روشد ناگاهان

       پس ازآن سرزنش وپند فرو ریخته ام!

      «چارشنبه»است که می آیی فانوس به دست

      پشت فوارۀ اسپند فرو ریخته ام !

      «پنج شنبه»است که پژمرده ترم،آری هست

      بی صدا،چوب خداوند!فروریخته ام!

    مثل گلدان تهی از نفس شب بویم

    که ترک خوردۀترفند فرو ریخته ام!

    تب پاییز به پیشانی ایامم ریخت

   قحطی عاطفه،لبخند فرو ریخته ام!

   تا که از حافظ چشمان تو فالی زده ام

   درخودم ماه سمرقند!فرو ریخته ام!

    امشب ازگریه غزل های مرا می شویی

   تاکنم قافیه را بند فرو ریخته ام!

۱۸/۱/۸۵-اهرم

ایوان آیینه

     نذر حضرت امام رضا –ع-

 

امشب آهسته مرا سمت نشابور ببر

پای ایوانی ازآیینه ام ازدور ببر

محضرحضرت خورشیدبه پابوس برو

برگ سبزغزلی هم شداگر جور ببر

ذکر«یاضامن آهو»به لبت تاجوشید

بی درنگ ازنفس عشق،گل نورببر

دعبل داربه دوشی اگراز دل رویید

از غزل باغچه ای نرگس مخمور ببر

همه آشفتگی ام،شوق عطشناک مرا

به عزاخانه نفرینی «انگور»ببر!

کوچه درکوچه خراسان تورا باریدم

لطفی ای ماه ومرا درگذر نورببر

کفتر سوخته ِی گنبد خویشم گردان

دلم از این شب متروک تر ازگور ببر!

 

              تاریخ سرودن:10/1/85.اهرم

 

 

سال دیگر

می رسد ازراه همدوش بهاران سال دیگر

می زنم آهسته باشعرشکفتن فال دیگر

قدکشیدازچار فصل دل انارستانی اززخم

سرزدازپیشانی ام چشم تورا تمثال دیگر

دل به دست جاده های گیج آویشن سپردم

باخیالت سبزشدییلاقی ازآمال دیگر

پشت دیواربلند روبه گندم زار عصیان

این منم حوای من!شیدای خط وخال دیگر

ازورق گردانی تقویم ها محصولم این است

عکس تو بایک دل ازغصه مالامال دیگر

بال می ریزد به روی دفترم یک شعله ققنوس

می تراود ازجنونم مرغ آتش بال دیگر

ازگذار سال  هفتاد وچهار آیینه،حسرت

دفتری تا خورده ماند ووا‍‍ژه های لال دیگر

دردلم جامانده یک کشمیر شهرآشوب ازتو

هفت بند افسانه ام اما دریغ ازحال دیگر

عید آمدعید،اما لکنتم راه گلو بست

می دهم شرح غمت امروز شاید سال دیگر!

                (تاریخ سرودن27/12/84. اهرم)

یک کوچه باغ نرگس شیراز!

 

flower

 

هر صبح،پیش پای تواعجاز می شود

پلک تمام پنجره ها باز  می شود!

لبخند می زنی آهسته مثل صبح

فصل قشنگ عاشقی آغاز می شود

گویی بهار ازنفست غنچه می زند

وقتی لبت قناری آواز می شود

افسون آن نگاه سحرزاد می شوم

انگار غنچه غنچه دلم باز می شود

آرام باخیال تو تاخواب می روم

رؤیام رنگ باغ گل ناز می شود

عمری گذشت غیر خیالت به باد رفت

چشمت شگفت خانه برانداز می  شود!

چون چینی شکسته دلم بند می خورد

باتو پرازقصیده ی پرواز می شود

ای شیشه های سردسکوت شبانه ام!

طبع خموش قافیه پرداز می شود!

فالی دوباره می زنم  آن گاه خانه ام

یک کوچه باغ نرگس شیراز می شود!

درسایه سار چشم تو گل داده این غزل

فرداببین سفینه ای ازراز می شود

***       *** *** *** **     (تاریخ سرودن23/4/84 .اهرم)           

عطرالهام غزل

 

عطرالهام غزل می وزداز نام تویکریز

بوسه می گیرم ازآن لحظه وچشمان تورانیز

نفس آینه هاتازه شدامشب که شکفتی

چون گل ماه به پیشانی من خاطره انگیز!

آمدی پنجره ی کوچک دنیام به هم خورد

دراتاقی همه گلدان ترک خورده ی پاییز

دست بردارید ای مردم ازاین مست قلندر

آدمم من چه کنم؟سیب وچنین وسوسه آمیز!

الغرض چترنگاهت به سرم باد همیشه

دفترسبزدلم نذر تو ای سبز غزل خیز!      

***       ***        ***         

             (تاریخ سرودن9/2/84.اهرم)

شقایق نمانده اید!

      به آنان که درپیچ وخم روزمرگی ها وپشت میزها،. شمیم بهشتی شهادت وپرنده وپرواز راازیاد برده اند

سوگند می خورم که شقایق نمانده اید!

ققنوس های حادثه!عاشق نمانده اید

پرچین کشیده اید نفس های باغ را

یک کوچه راچراغ شقایق نماند ه اید

یک شبنم ازقصیده ی باران نخوانده اید

هم صحبت سپیده ی صادق نماند ه اید

ازسرخی غروب اناری نچیده اید

هم مشرب مسافر مشرق نمانده اید

یک آیه ازصحیفه ی سبز بهار را

ازبر نکرده،مست حقایق نمانده اید

سربرنکرده تیشه ای ازبیستون تان

مجنون تان کجاست که وامق نمانده اید!

حتی هوای نافله ی باغتان نماند

جز درگذارخار علایق نمانده اید

پشت دریچه های کبود همیشگی

بر لطف ابر معجزه واثق نمانده اید

چون صخره بر جزیرۀ مجنونی ازشهید

قایق کجا که باد موافق نمانده اید!

تافرصت پرنده شدن پرزد اززمین

مردان آفتابی سابق نمانده اید!!

 تاریخ سرودن:28/10/84.اهرم

این شعری زیبا از دوست عزیز حمزه زارعی

با سلام
شعری که زبان حال فرزند یک مفقودالاثر است
هر چه دیدیم از آن روز سفر بود پدر
هرچه خوردیم همه خون جگر بود پدر
شب برگشتنت از جبهه خونین جنوب
چشممان تا گذر صبح به در بود در
اشک و لبخند و دعا و دو سه سجاده نماز
کارمان از سر شب تا به سحر بود پدر
عکس‌ها خاطره‌ها ثانیه‌ها می‌گفتند
که در آن عافیت آباد خطر بود پدر
بعد از آن شب که سکوت از همه جا می‌بارید
خانه بی‌تاب به دنبال خبر بود پدر
لای دیوار خبرهای بدی می‌آمد
حرف‌هایی که پر از داغ و شرر بود پدر
می‌شنیدیم و فقط خون جگر می‌خوردیم
کاش گوش و لب و چشمم  همه کر بود پدر
بعد از آن سال که از جبهه نیامد نامت
همه گفتند که مفقود اثر بود پدر
بعد از آن سال که از جبهه نیامد نامت
مادرم جای شما جای پدر بود پدر

با تشکر